مطبوعات خارجي

 

 

 

كمال خرازي: "انتخابات بايد برگزار شود، حتي اگر همه در آن شركت نكنند"

  كمال خرازي وزيرخارجه ايران در نيويورك گفت: "انتخابات عراق بايد به‌ناچار در زمان تعيين شده برگزار شود. امكان دارد در بعضي از شهرها انتخابات تا بازگشت آرامش به آنها به عقب بيفتد، ولي بيشتر شهرهاي عراق آماده برگزاري انتخابات هستند."

  ايران به‌عنوان بانفوذترين كشور در عراق مي‌تواند انتخابات را مختل كند. سخنان خرازي شبيه حرف‌هاي دونالد رامسفلد بودكه گفته بود: "شايد خشونت، رأي‌گيري را در برخي از شهرهاي سني‌‌نشين به تعويق بيندازد." صحبت‌هاي او جنجال بزرگي به راه انداخت. حتي بعضي از اعضاي دولت امريكا با آراي وي مخالفت كردند. اين‌گونه انتخابات، پيروزي شيعيان را قطعي‌تر مي‌سازد كه به سود ايران است. ولي مشروعيت انتخابات را نيز زير سوال مي‌برد و به ناخرسندي همسايگان سني عراق مي‌انجامد. ملك عبدالله پادشاه اردن گفت: "نبايد انتخابات برگزار شود، مگر اين‌كه هرج‌ومرج به پايان برسد."

  خرازي همچنين گفت: "بي‌ترديد دولت‌هايي كه در افغانستان و عراق با انتخابات سر كار مي‌آيند، دوست ايران خواهند بود و دموكراسي لزوماً باعث تشكيل دولت هوادار امريكا نخواهد شد."

  وي افزود: "امريكا با از بين بردن حكومت بنيادگراي سني در افغانستان و رژيم سكولار بعثي در عراق، لطف بزرگي به ايران كرده است." او گفت: "ما خوشحاليم كه حكومت‌هايي را كه امريكا روزي به‌وجود آورده بود، حالا از بين رفته‌اند."

 

منبع:U,S,A Today ، 30 سپتامبر 2004، (9 مهر 1383)

نويسنده: باربارا اسلاوين

ايران دشمن شماره يك عراق نمي‌باشد

 

  در برابر حمله‌هاي تبليغاتيِ وزيردفاع عراق، شعلان، دولت عراق محمد مجيد عباس را به‌عنوان سفير عراق در تهران معرفي كرد. وي 20 سال رئيس دفتر آيت‌الله محمدباقر حكيم در تهران بوده است. ايران مخالف حضور نظامي امريكا در عراق است، زيرا:

1ـ مرزهاي طولاني ايران با عراق در اين شرايط مشكل بزرگي ايجاد مي‌كند.

2ـ امريكا مي‌خواهد تحريم‌هاي نظامي عراق را لغو كند.

3ـ خيز امريكا براي گسترش ناتو كه باعث جداكردن ايران از روسيه و چين در شمال و شمال شرقي مي‌شود.

4ـ حركت ناتو و امريكا به سمت آذربايجان و ازبكستان.

5ـ حضور نظامي در افغانستان و افزايش حضور نظامي در خليج‌فارس با ناوگان پنجم شامل 9 پايگاه هوايي و 2 پايگاه دريايي و چند پايگاه زميني و 2 پايگاه هوايي در كويت و يك پايگاه هوايي در قطر.

6ـ مانور نظامي امريكا و انگليس در عراق، در شمال خليج‌فارس و در منطقه بين خور عبدالله و اسكله نفتي بصره و سواحل اروند رود.

7ـ تجاوز 5 فروند هواپيماي امريكايي در 24 اوت گذشته به حريم ايران.

8ـ جلوگيري از نفوذ اسراييل و قدرت گرفتن كردها.

چرا عراق براي ايران بسيار اهميت دارد:.

1ـ شيعيان عراق كه رابطه‌اي تاريخي با ايران دارند.

2ـ قدرت و امتيازگرفتن بيشتر كردها كه نفوذشان را در ايران زياد مي‌كند.

3ـ اختلافات‌ مرزي دو كشور.

4ـ تبديل‌شدن عراق به يك قدرت منطقه‌اي با استفاده از حضور نظامي امريكا در عراق.

افغانستان و عراق؛ دو تجربه: در افغانستان، ايران حمايت خود را از سال 1996 از ائتلاف‌ شمال آغاز كرد و پس از سقوط طالبان بهره‌اش را دريافت كرد؛ وزارتخانه‌هاي مهم دولت موقت در اختيار ائتلاف شمال قرار گرفت. امريكا كه شريكي نمي‌خواست از اين موضوع راضي نبود. در عراق، ايران گروه‌هاي ديني عراق را حمايت كرد و جلسات هماهنگي و روابط منطقه‌اي و بين‌المللي اين گروه‌ها را انجام داد، ولي امريكا توانست پس از سقوط صدام نقش ايران را كنترل كند. امريكا برخي از بعثي‌هاي سابق را وارد دولت جديد عراق كرد كه موضع خوبي نسبت به ايران ندارند.

ايران بنا به دلايل ذكرشده، ناچار است كه در عراق نفوذ داشته باشد. موضع‌گيري‌هاي متفاوت مسئولان عراقي در مورد  ايران نيز نشان‌دهنده اين است كه دولت انتقالي از طرز فكرهاي متفاوتي شكل گرفته است و دولتي يك دست نيست. مگر ايران كشوري نبود كه به هزاران رانده شده توسط حكومت صدام پناهندگي داد، در حالي‌كه كميسارياي عالي پناهندگان سازمان ملل چنين كاري نكرد؟ مگر ايران نخستين كشوري نبود كه شوراي حكومت انتقالي عراق را به رسميت شناخت و نماينده‌اي براي شركت در اجلاس آن شورا به عراق گسيل داشت؟ مگر ايران كمك‌هاي مالي و اعتباري 300 ميليون دلاري به عراق واگذار نكرده است؟ مگر ايران پيشنهاد نداده كه از بنادر ايران براي صدور نفت و گاز عراق استفاده شود؟ پس چرا عراقي‌ها تهران را متهم مي‌كنند كه ايران از مردم‌سالاري عراقي به خاطر اثرگذاري‌اش بر نظام ايران وحشت دارد. درحالي‌كه ايران از دولت كرزاي در افغانستان و توافقنامه طائف در سال 1987 براي كنترل اوضاع لبنان و تشكيل يك نظام سكولار طائفه‌اي حمايت كرد.

مبارزان رمادي و فلوجه خارجي هستند ولي در مورد آنها اعتراضات چنداني وجود ندارد. درحالي‌كه در مورد شيعيان، انگشت اتهام به‌سوي ايران است كه توسط سپاه پاسداران به جيش‌المهدي كمك مي‌كند، درحالي‌كه از نظر فهم نظامي اين كار ممكن نيست. همچنين حمايت از مقتدي‌صدر به صورت فتوايي، تنها منحصر به ايران نيست بلكه بسياري از فقها مانند سيدفضل‌الله و عبدالامير قبلان و سيدمحمدحسين امين نيز اين كار را كردند.

  همچنين ايران از مواضع سيستاني حمايت مي‌كند كه مورد تأييد دولت موقت نيز هست. مي‌گويند ايران از حركت سيستاني كه منجر به تشكيل يك نظام سكولار در عراق مي‌شود نگران است ولي بايد گفت كه سيستاني به هيچ‌وجه نمي‌تواند يك برنامه براي تشكيل حكومتي شبيه ايران داشته باشد، زيرا او تربيت يافته حوزه نجف است. خارجي‌ها و پيروان آنها نبايد روابط ايران و عراق را به بازي بگيرند، زيرا همسايگي و ارتباط قديمي اين دو، حرف آخر را مي‌زند.

 

منبع: الوسط، 19 سپتامبر 2004 (29 شهريور1383)

نويسنده: محمد عبدالله محمد

برابري قدرت ايران و عراق

 

  با وجود رابطه‌اي كه بين امام خميني و شهيد محمدباقر صدر در زمينه معنوي و فكري و فقهي وجود داشت، ولي هر دو مراجع انقلابي و مستقلي از همديگر باقي ماندند و سعي نكردند حتي در مسائل مشترك، ديدگاه‌هاي خود را به ديگري تحميل كنند. پس از انقلاب ايران، شهيد صدر ولايت‌فقيه را عامل يكتاي نظارت و تشريع قرار نداد و خواستار اين نبود كه اين الگو در عراق پياده شود (الاسلام يقود الحيات، محمد باقر صدر) شهيد دوم صدرها، محمد صادق هم با وجود انتقادات ايران، تا روز شهادت از الگوي عراقي خود دست برنداشت.

  محمدباقر حكيم در سال 1982 گشايش مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق را اعلام كرد. بيانيه اهداف اين حركت دو مورد جالب داشت:

1ـ مبارزه براي برپايي يك حكومت اسلامي برپايه ولايت‌فقيه حافظ شأن عراقيان.

2ـ شناختن ايران به‌عنوان پايگاه و مبدأ انقلاب اسلامي جهاني.

  ولي حالا اوضاع به قدري تغيير يافته كه اين هم‌‌پيمانان سابق، حالا از روابط بر پايه دوستي و منافع مشترك ‌‌آن هم با ملاحظات عراقي صحبت مي‌كنند.

  در مورد مقتدي‌صدر و جيش‌المهدي، ابزاربودن اينان در دست ايران، يا ساده‌انديشي است يا از يك نيت سوء حكايت دارد. ديدگاه‌ها در حكومت ايران نسبت به صدر به سه بخش تقسيم مي‌گردد:

1ـ برخي اين جنبش را ماجراجو مي‌دانند و معتقدند كه صدر در پي كسب قدرت ميان شيعيان است.

2ـ بعضي مطالعه در مورد آينده اين جنبش و سپس تصميم‌گيري در مورد آن را توصيه مي‌كنند.

3ـ گروه ديگر به خاطر ضداشغالگري بودن اين جنبش، آن را تأييد مي‌كنند.

  البته هيچ‌كدام از اين ديدگاه‌ها در عمل اقدامي نكردند.

  درنهايت اصالت ايراني آيت‌الله سيستاني به‌عنوان عامل نفوذ ايران در عراق شمرده مي‌شود. اين حرف را نه عراقي‌ها و نه ايراني‌ها قبول ندارند. سيستاني بيشتر از 60 سال است كه ساكن عراق است و مواضع او در عراق، چهره اسلامي ـ عراقي دارد. پس نمي‌توان آراي او را نفوذ ايران در عراق به‌شمار آورد. روابط ايران و عراق را بايد بدون ساده‌انديشي تحليل كرد. اين دو، قدرتي برابر دارند و هركس نظر ديگري دارد، اشتباه مي‌كند.

 

منبع: السفير، 20 سپتامبر 2004 (30 شهريور 1383)

نويسنده: علي السعدي

 

 

 

امريكا و تلاش براي كاهش نفوذ ايران در عراق

  بوش به‌دنبال راه‌حلي براي مقابله با نفوذ رو به رشد ايران در عراق است. اختلاف‌نظر وزارت دفاع و خارجه امريكا در مورد ايران مانع طرح‌ريزي يك استراتژي درازمدت شده است.

  امريكايي‌ها مي‌گويند كه ايران سال گذشته ده‌ها ميليون دلار كمك نقدي و غيرنقدي به برخي از احزاب عراق مثل مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، حزب اسلامي الدعوه و مقتدي‌صدر داده است.

  اكنون امريكا مي‌خواهد 40 ميليون دلار به احزاب عراقي كمك كند، كه البته شامل همه احزاب عراقي خواهد شد، ولي هدف اصلي‌اش گروه‌هاي  غيرمذهبي است؛ زيرا احزابي كه تحت حمايت مالي ايران هستند، با دريافت پول، تغيير جهت به سمت امريكا نمي‌دهند.

  يك مقام امريكايي گفت: ايران همسايه‌اي شفاف و پاسخگو براي عراق نيست و ما همسايگان عراق را با نقش مسئولانه‌اي مي‌خواهيم و اجلاس شرم‌الشيخ مصر، راهي است تا مشكلاتي كه با ايران داريم، مطرح كنيم. اين دو راهكار از مجموعه تصميماتي است كه تيم ارشد سياست خارجي امريكا در تصميم‌گيري خود براي كنترل حضور ايران در عراق گرفته است.

  شائول نجاش كارشناس مسائل ايران و نويسنده كتاب "حكومت آيت‌الله‌ها، ايران و انقلاب اسلامي" مي‌گويد: با توجه به نزديكي جغرافيايي و تاريخي، ارتباط روحانيون و جمعيت فراوان شيعيان در دو كشور ايران و عراق، انديشه جلوگيري از نفوذ ايران در عراق به‌طور كامل اشتباه است.

  درمجموع، اين اقدامات تلاشي است براي پركردن خلايي كه گفت‌وگوهاي بي‌سرانجام داخلي در دولت امريكا در مورد ايران ايجاد كرده است و مانع ابلاغ فرمان درازمدت رئيس‌جمهوري در مورد ايران است. متن اوليه اين ابلاغ تركيبي از سياست فشارآوردن و در عين حال دست دوستي درازكردن،   Stick and carrot ـ چماق و هويج) است تا با ايران به نتايج مشتركي در مورد افغانستان و عراق برسيم.  امريكا مي‌كوشد با ارجاع پرونده هسته‌اي ايران به شوراي امنيت، ايران را شديداً تحريم كند، ولي برخي تحليل‌گران نفتي معتقدند كه با توجه به واقعيت‌هاي بازار، تحريم ايران غيرممكن است. رابرت اي‌بيل رئيس برنامه انرژي مركز مطالعات راهبردي و بين‌المللي مي‌گويد: اعمال چنين تحريمي قيمت نفت را از 50 دلار كنوني تا بشكه‌اي 80 دلار خواهد رساند.

  همچنين " ري‌تكيه" كارشناس روابط خارجي و متخصص در امور ايران  مي‌گويد: شوراي امنيت سازمان ملل تحريم نفتي ايران را نمي‌پذيرد، زيرا بعيد است عراق به زودي بتواند با توليدش به بازار ياري رساند. ايران 9/3 ميليون بشكه نفت در روز توليد مي‌كند (حدود 5% توليد جهاني) و 6/2 ميليون آن را صادر مي‌كند. تحليل‌گران مي‌گويند: حتي تلاش براي جلوگيري از سرمايه‌گذاري شركت‌هاي نفتي خارجي در ايران، احتمالاً قيمت نفت را افزايش مي‌دهد. تكيه مي‌گويد: براي تحريم ايران در شوراي امنيت شايد به سختي توافقي به‌دست آيد، ولي مسلماً تحريمي گسترده نخواهد بود و فقط شامل مسائل پيش پا افتاده ـ نظير دسترسي به موسسات وام‌‌دهنده، برخي  فناوري‌ها و مسافرت ديپلمات‌ها ـ خواهد بود و اين ميزان تحريم براي تأثيرگذاري بر كشوري كه بقاي خود را منوط به در اختيارداشتن سلاح هسته‌اي مي‌داند، كافي نيست.

 

منبع: واشنگتن پست، 25 سپتامبر 2004 (4 مهر 1383)

نويسنده: رابين رايت

 

 

 

ارتش اسلامي عراق و ماهيت دوگانه آن؟

  ارتش اسلامي كه انتزوبالدوني را به قتل رسانده بود و دو روزنامه‌نگار فرانسوي را مدت‌ها در گروگان دارد، فريدون جهاني كنسول ايران در فلوجه را آزاد كرد. به قول يكي از مسئولان ايراني اين زماني رخ داد كه آنها "پي به نقش فعال ايران در اعطاي كمك به عراقي‌ها بردند." همچنين "تلاش دولت عراق" نيز ياري رسان به اين آزادي بود. درخواست‌هاي اين گروه براي آزادي فريدون جهاني نيز عجيب بود؛ ابتدا پيرامون دخالت ايران در اوضاع داخلي عراق اعتراض داشتند و بعد آزادي او را مشروط به آزادي 500 اسير باقي‌مانده عراقي در ايران دانستند. شايد در پس اين گفت‌وگوها موضوع پيچيده‌تري وجود دارد. شايد ارتش اسلامي مانوري را انجام داده كه واقعي نبوده. به نفع چه كسي؟

1ـ مأمورين اطلاعاتي ايران در پوشش اين گروه اين كار را كرده‌اند تا ايران را نيز قرباني تروريسم معرفي كنند.

2ـ پليس مخفي عراق براي گرفتن اطلاعات، اين كنسول را كه به نظر آنها مرتبط با شبكه اطلاعاتي و پشتيباني ايران در عراق است، بازداشت كرده است. سازمان‌هاي امنيتي ايتاليايي از ايران درخواست كرده‌اند تا با بازجويي از جهاني بتوانند از شيوه برخورد و حتي چگونگي قتل بالدوني اطلاعاتي به‌دست آورند، كه البته فعلاً پاسخ مثبت دريافت نكرده‌اند. جهاني در هنگام آزادي شرايط خوبي داشت و اگر گفته‌هاي مقامات صحيح باشد، هيچ باجي به گروگان‌گيران داده نشد. اين رفتاري عجيب از جانب تروريست‌هاي ارتش اسلامي است، درحالي‌كه برخورد آنها با بالدوني بسيار وحشيانه بود، با وجود اين‌كه بالدوني به‌عنوان فردي بشردوست و خبرنگار در عراق مشغول كار بود.

  پس از آن، جريان بازداشت دو خبرنگار فرانسوي پيش آمد، با شرط عجيب صرف‌نظركردن فرانسه از قانون منع حجاب و اين شگفت‌ بود، زيرا اين موضوع اصلاً به قضيه عراق مربوط نمي‌شد. شگفتي ديگر اين‌كه گروگان‌گيران در مذاكرات پذيرفتند كه دو گروگان را آزاد كنند، ولي بعد ديگر خبري نشد.

  اين تشكل به نظر فرانسوي‌ها ماهيت دوگانه دارد:

1ـ ملي‌گراي عراقي رو آورده به افراط‌گرايي اسلامي

2ـ بين‌المللي اسلامي كه به القاعده نزديك‌اند.

  ارتش اسلامي درخواست‌‌هايش را مرتباً تغيير مي‌‌دهد؛ نظر علما را مي‌خواهد و مي‌گويد كه روزنامه‌نگاران پيش گروگان‌گيران مي‌مانند تا شاهدي بر مقاومت باشند. اين گروه كه مدام فيلم‌هايي را پخش مي‌كرد، ناگهان دست از اين كار كشيد. اين رفتار براي گروهي كه از رسانه‌هاي جمعي استفاده مي‌كند، عجيب است. همان‌طور كه شكل آزادي فريدون جهاني عجيب مي‌نمايد.

 

منبع: كوريره دلاسرا، 28 سپتامبر 2004، (7 مهر 1383)

نويسنده: گوئيدو اوليمپيو

 

 

 

مسعود بارزاني در تهران، جلال طالباني در تركيه؟

  محمد خاتمي معتقد است: "وجود بارزاني در رأس تصميم‌گيري عراق باعث اطمينان خاطر همه است." ديدار بارزاني و خاتمي و توصيف خاتمي شگفت‌انگيز هستند؛ آن هم در شرايطي كه برخي از مسئولان عراقي موضع‌گيري‌هاي تندي عليه تهران دارند (وزراي كشور و دفاع عراق)، به همكاري ايران با نيروهاي مقاومت عراقي معترض هستند.  روابط ايران و عراق در زمان صدام شرايط نامطلوبي را از سر گذرانده است و حالا پس از سقوط صدام روابط بهبود يافته كه البته اگر موضع‌گيري‌هاي تند سياسي نبود، بهتر نيز مي‌شد. آن‌طور كه به نظر مي‌آيد، پس از انتخابات رشد بيشتري خواهد داشت. ايران اولين كشوري است كه شوراي حكومت انتقالي را به رسميت شناخت و روابط تجاري بين دو كشور بسيار گسترده است.

1ـ روابط ايرانيان با كردها هم همين شرايط را دارد.البته بستگي فراواني دارد به حمايت يا عدم حمايت ايران از فدراليسم.

2ـ نگراني ديگر كردها، ملاقات‌هاي مرتب بين مقامات ايران، تركيه و سوريه است.

  سفر بارزاني از زاويه روابط بين خود كردها تأمل‌برانگيز است. اصولاً طالباني با ايران روابط نزديك‌تري دارد ولي اين بارزاني بود كه به ايران سفر كرد. درحالي‌كه طالباني رئيس اتحاديه ميهني كردستان به تركيه سفر كرد و آنجا مواضع مخالف كردهاي تركيه گرفت. به خاطر مسئله تركمن‌ها در كركوك، در حال حاضر روابط تركيه و بارزاني مختل شده است. آيا چنين مشكلي بين طالباني و ايران نيز پيش آمده است؟ سوال ديگري نيز به ذهن خطور مي‌كند كه براي كردها خوب نيست: آيا رقابتي منفي بين رهبران كرد شروع شده است، كه پس از سفر طالباني به جايي، بارزاني نيز بلافاصله بار سفر بسته است؟ البته كردها اميدوارند كه اين موضوع يك تقسيم كار باشد، زيرا با مخالفت‌‌هايي كه در كشورهاي همسايه با فدراليسم پيشنهادي كردها وجود دارد، تفرقه داخلي كردهاي عراقي مصيبت‌بار خواهد بود.

  البته ايران از تمام گروه‌هايي كه زماني دشمن صدام محسوب مي‌شدند حمايت مي‌كند، ولي در عين حال نشانه‌هاي خطرناكي نيز ديده مي‌شود، مانند: درخواست برخي از روساي عشاير عراق از سوريه براي گفت‌وگو با كردها و ايرانيان، كه مي‌تواند به پررنگ‌شدن تضادهاي قبيله‌اي و قومي و مذهبي در عراق بينجامد. فدراليسم فعلي مطرح در عراق دو شكل دارد: 1ـ براساس قوميت 2ـ براساس جغرافيا.  ايران و شيعيان نيز از شكل دوم فدراليسم دفاع مي‌كنند. اجماعي بين كردها، شيعيان و ايران وجود دارد، هرچند كردها از فدراليسم قومي حمايت مي‌كنند.

  زمينه‌هاي مشترك بين كردها با ايران و شيعيان با كردها وجود دارد. مثلاً كردها و شيعيان از طرف رژيم بعثي هميشه در فشار قرار داشته‌اند و حتي در تاريخ عراق نيز از نظر اجتماعي ضعيف نگه‌داشته شده‌اند.

 

منبع: الوسط، 6 اكتبر 2004 (15 مهر 1383)

نويسنده: فاروق حجي مصطفي

 

 

 

مانور ديپلماتيك هسته‌اي

  متفكران نومحافظه‌كار امريكايي كه بوش را به جنگ با عراق وادار كردند، در مورد ايران نظرات متفاوتي دارند. فرانسيس فوكوياما لشكركشي به عراق را يك اشتباه مخوف مي‌نامد و خود را در اين باره گناهكار مي‌داند، اما سايرين خود را براي ماجرايي تازه آماده مي‌كنند.

  اسراييل در سال 1967 تبديل به قدرت هسته‌اي شد و كارشناسان حدس مي‌زنند كه 100 تا 200 كلاهك هسته‌اي داشته باشد. البته اسراييلي‌ها سال‌هاست كه مي‌گويند: "ما اولين كشوري نخواهيم بود كه در منطقه از سلاح هسته‌اي استفاده عملي مي‌كند." براي اسراييل حياتي است كه هيچ كشوري در منطقه سلاح بسيار مخرب نداشته باشد.

  شما مي‌توانيد يك برنامه بيولوژيك و يا شيميايي را پنهان كنيد، ولي مخفي‌كردن برنامه‌هاي هسته‌اي بسيار سخت است. هنگامي‌كه دوسال پيش مقامات امريكايي در مورد تهديد هسته‌اي عراق عليه امريكا صحبت كردند، ناظران در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي بسيار متعجب شدند. حتي بسياري از كارشناسان بي‌طرف كه در مورد اظهارات امريكايي‌ها‌ ترديد جدي دارند، معتقدند ايران ميلياردها دلار را فقط براي توليد برق هزينه نكرده است و همان‌طور كه ديديم، ايراني‌ها به‌طور ناگهاني برخلاف مذاكرات و توافقات انجام شده با اروپا، غني‌سازي را دوباره شروع كردند. همچنين مذاكره‌كنندگان ايراني با اروپايي‌ها، در گفت‌وگوهاي محرمانه خود گفته‌اند؛ كه چرا بايد چيزي كه براي امريكا و اسراييل مجاز است، براي ما ممنوع باشد.

  بنيان نيروگاه هسته‌اي بوشهر در سال‌هاي دهه هفتاد در قراردادي ميان شاه و شركت زيمنس گذاشته شد. پس از انقلاب ديگر چيزي در مورد آن شنيده نشد و در طول جنگ، عراقي‌ها اين نيروگاه را شش بار بمباران كردند. پس از فوت آيت‌الله خميني ايران قراردادي با روسيه براي تكميل نيروگاه بوشهر منعقد كرد. سيا از آن پس همواره اخباري دريافت مي‌‌كرد، كه ايران قصد دارد مخفيانه لوازم دستيابي به سلاح هسته‌اي را از روسيه و يا قزاقستان خريداري كند. ولي طبق اطلاعاتي كه امروز به دست آمده تهران سانتريفوژها و طرح‌هاي محرمانه توليد را از راهي ديگر يعني عبدالقديرخان پاكستاني دريافت نمود.

 لاري فرانكلين كه حالا چهره شناخته‌شده‌‌اي است، در آن زمان حتي اطرافيانش هم نمي‌دانستند كه او يك "مأمور مخفي" است. حالا او با وجود تكذيب‌هاي متعدد تل‌آويو از طرف اف.بي.آي، متهم به جاسوسي براي اسراييل است. فرانكلين كه 5 فرزند دارد، از نظر همكارانش يك كارمند معمولي درگير پرونده‌ها بود، ولي درواقع او يك تحليلگر سياست خاورميانه‌اي در پنتاگون بوده است. وي پس از آن‌كه زبان فارسي را ياد گرفت، از بخش روسيه به بخش ايران انتقال يافت. فرانكلين در سال 1380 با "منوچهر قرباني‌فر" تاجر ايراني ملاقات كرد. قرباني‌فر چهره مهم معاملات تسليحاتي ايران ـ كنترا است و در واشنگتن در زمينه تماس با ناراضيان ايراني شهرت دارد.

  مشخص نشد دقيقاً چه صحبت‌هايي ميان قرباني‌فر و فرانكلين انجام شد، ولي پس از آن شارون گروهي را به سرپرستي "گيدئون فرانك" رئيس برنامه هسته‌اي اسراييل به امريكا فرستاد. اين گروه مدارك جديدي در مورد برنامه هسته‌اي ايران، همراه و اصرار به اتخاذ تدابير شديدي عليه ايران داشتند. در 2 اوت 2002 شوراي مقاومت ملي [بازوي سياسي مجاهدين خلق خارج از ايران] دست به افشاگري در مورد برنامه نظامي هسته‌اي ايران در مطبوعات زد و جزيياتي را در مورد مكان و برنامه‌هاي نظامي هسته‌اي كه به آژانس (از طرف ايران) گزارش نشده بود، افشا كرد. آيا اين گروه كه از طرف دولت امريكا به‌عنوان تروريست شناسايي شده‌اند، اين اطلاعات را از اسراييلي‌ها گرفته‌اند؟

  اف.بي.آي در حال تحقيق است كه؛ آيا فرانكلين سياست‌هاي امريكا در مورد ايران را مي‌خواسته به سود اسراييل تحت‌تأثير قرار دهد؟ او اين مدارك را به آيپاك داده و آنها نيز مدارك را تحويل دولت شارون داده‌اند. آيپاك اين موضوع را تكذيب كرده است و فرانكلين هم رسماً متهم نشده است. اسراييل نيازي به دورزدن امريكا ندارد؛ در تاريخ امريكا سابقه نداشته كه يك رئيس‌جمهور تا اين حد از اقدامات اسراييل دفاع كند. حتي بوش برخي از اقدامات غيرقانوني شارون مانند شهرك‌سازي در مناطق اشغالي را نيز تأييد نموده است. راست‌هاي اسراييل با حضور "ولفوويتز" در سمت معاون پنتاگون و مشاور وي "داگلاس فيث" و "ريچارد پرل" كه همگي اعتقادات يهودي دارند، پايگاه قدرتمندي در دولت بوش دارند.

  در شش ماه مي مجلس نمايندگان امريكا قانوني تصويب كرد كه  طبق آن از كاخ سفيد مي‌خواهد كه مانع رسيدن ايران به سلاح‌هاي هسته‌اي شود و اگر اتفاقي مشابه آن در مجلس سنا بيفتد، دست دولت براي اقدام نظامي پيشگيرانه عليه ايران باز خواهد بود. بعيد است خود امريكا اين حمله را انجام دهد، اگر چنين حمله‌اي انجام شود، بايد توسط اسراييل باشد، البته با هماهنگي امريكا. اين امر دلايل زيادي دارد، يكي اين‌كه هواپيماها بايد از فراز عراق عبور كنند كه اين كار نياز به اجازه امريكا دارد. اكنون در بوشهر 300 كارشناس روس كار مي‌كنند، كه باعث خطرناك‌‌شدن عمليات مي‌شود. به احتمال زياد هدف اين حملات بايد اراك يا نطنز باشد. در عوض ايراني‌ها موشك شهاب سه را دارند كه مي‌تواند مكان‌هايي را در اسراييل مورد هدف قرار دهد، همچنين آنها مي‌‌توانند آشوب داخلي در عراق را افزايش دهند. يكي از موسسات تحقيقاتي امريكايي هشدار مي‌دهد كه اين حمله فقط در كوتا‌ه‌مدت بازدارنده تلاش هسته‌اي نظامي ايران خواهد بود، زيرا در يزد مقاديرزيادي اورانيوم وجود دارد و همچنين ايراني‌ها به آن حد از تكنولوژي رسيده‌اند كه كار را پس از ويراني مجدداً راه‌اندازي كنند.

  جان بولتون هشدار مي‌دهد كه اگر برنامه ايران براي تكميل پروژه سانتريفوژها كامل شود، به‌زودي ايران به قدرت هسته‌اي بدل مي‌شود. در حال حاضر دموكرات‌هاي امريكا و اروپاييان فريب‌خورده! سعي دارند راهي مسالمت‌آميز پيدا كنند. كري پيشنهاد مصالحه‌اي را به ايرانيان داده است، كه براساس آن ايران مي‌‌تواند سوخت هسته‌اي به‌دست آورد، نيروگاه بوشهر را راه‌اندازي كند و در عوض بهره‌برداري از موادي كه در ساخت بمب استفاده مي‌شود را كنار بگذارد و زباله‌هاي مواد سوختي‌اش را تحت نظارت بين‌المللي از كشور خارج كند. بايد ديد آيا  تهران اين توافق را مي‌‍‌پذيرد؟ با اين فرض كه پس از ديدارهاي شيراك و شرودر با پوتين، روسيه نيز در جبهه غربي‌ها قرار گرفته است تا به هر قيمتي مانع دستيابي ايران به سلاح اتمي شود.

  بايد اميدوار بود كه ميانه‌روها در اين شرايط در تصميمات ايران موثرتر عمل كنند. در حال حاضر ايران با مشكلات اقتصادي و بيكاري رو به‌روست و نياز به مراوده بيشتر با جهان دارد، ولي در عين حال در ماه‌هاي اخير كفه ترازوي قدرت براي محافظه‌كاران سنگين‌تر شده است.

  در ماه نوامبر معلوم خواهد شد كه شركا چه تصميمي خواهند گرفت. اما در ايران آن‌طور كه نشريه اشپيگل به نقل از محافل اطلاعاتي نوشته است شايد رهبران ايران دست به يك چرخش استراتژيك بزنند. آنها به‌تازگي به‌طور محرمانه يك ديپلمات بلندپايه را كه قبلاً در آژانس بين‌المللي انرژي اتمي خدمت مي‌كرد عازم كره‌شمالي‌كرده‌اند. مذاكراتي در مورد خريدهاي تسليحاتي انجام و همچنين درس‌هايي از كيم ايل سونگ (رهبر كره شمالي) در مورد مسائل هسته‌اي آموخته خواهد شد.

  پيونگ يانگ پس از سال‌ها دروغگويي و پيش گرفتن تاكتيك‌هاي متفاوت، از سال گذشته تاكتيك دفاع رو به جلو را انتخاب كرده است؛ از پيمان منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي خارج شده است و اعلام كرده كه بمب هسته‌اي در اختيار دارد. از آن به بعد رفتار كره‌شمالي مانند يك قدرت هسته‌اي است، البته بدون آن‌كه آن را در معرض ديد  همگان قرار داده باشد، يا آن را آزمايش كرده باشد.

 

منبع: اشپيگل، 13 سپتامبر 2004 (23 شهريور 83)

نويسنده: اريش فولات ـ جورج ماسكولو

 

 

 

مرحله بدون بازگشت

    روزنامه اسراييلي ريو به نقل از "گيور ايلاند" مشاور امنيت ملي نخست‌وزير اسراييل نوشت: ايران تا ماه نوامبر در برنامه هسته‌اي‌اش به نقطه بدون بازگشت خواهد رسيد.

  "زيو چافتس" مشاور سابق "بگين" در مقاله‌اي يادآوري كرد "نقطه بدون بازگشت" همان عبارتي است كه بگين در سال 1981 در مورد برنامه هسته‌اي عراق به كار برد و پس از آن راكتور اوسيراك بمباران و نابود شد. وزير دفاع آن‌موقع بگين، شارون (نخست‌وزير كنوني اسراييل) بود.

  در سال 1981، "نيويورك تايمز" در مقاله‌اي به بگين شديداً انتقاد كرد و نوشت "حمله خائنانه اسراييل به رآكتور فرانسوي نزديك بغداد اقدامي غيرقابل بخشش و تجاوزي كوته‌‌بينانه بود." ولي شارون مي‌داند كه مكس فرانكل سردبير نيويورك تايمز درنهايت گفت كه انتشار اين مقاله اشتباه بوده است. افكارعمومي امريكا منطق بگين را درك كرده بود. در آن سال ريگان شخصاً از كار اسراييل انتقاد كرد، ولي بعدها معلوم شد كار اسراييل صددرصد درست بوده است. "ديك‌چني" معاون رئيس‌جمهور فعلي و وزيردفاع امريكا در جنگ 1991 با عراق در دست‌نوشته‌اي پس از جنگ 1991 كه براي تشكر از بگين فرستاده بود نوشت كه اقدام 1981 اسراييل كار امريكا را در عراق آسان كرد.

  زمان پيش‌بيني‌شده (نقطه غيرقابل بازگشت) اسراييل رو به اتمام است و شگفت‌انگيز نخواهد بود اگر بوش بيش از پيش براي پيشگيري از اقدام اسراييل مورد فشار قرار گيرد، ولي بايد فكر كرد كه كدام‌يك از اين گزينه‌ها وحشتناك‌تر است: حمله اسراييل به مراكز هسته‌اي ايران يا اين‌كه در برابر چشمانتان ايران مسلح به سلاح هسته‌اي شود؟

 

منبع: نيويورك سان، 6 اكتبر 2004 (15 مهر 1383)

 

 

  پس از عراق

   بوش مي‌گويد: من هرگز تصميم‌گيري‌هاي امنيتي امريكا را به دست سياستمداران خارجي و نهادهاي بين‌المللي كه ممكن نيست به فكر مصالح امريكا باشند، نمي‌سپرم. آيا منظور بوش شوراي حكام آژانس اتمي و شوراي امنيت است؟

  چني از سپردن پرونده ايران به شوراي امنيت و تحريم ايران سخن مي‌گويد، ولي به‌طور حتم به نتيجه‌بخش‌بودن اين شيوه هيچ اميدي ندارد.  سازمان ملل چند روز پيش بدون هيچ پوزشي اعلام كرد كه از اعضاي گروه حماس در فلسطين اشغالي به‌عنوان امدادگر استفاده كرده است. همچنين اعلام رسوايي "بنون سوان" مقام مسئول اجراي تحريم‌هاي سازمان ملل در عراق كه 2/1 ميليون دلار از صدام رشوه دريافت كرده بود، سازمان ملل را بي‌اعتبار كرده است.

  در اين شرايط تحريم ايران توسط سازمان ملل و نقض آن به شيوه‌اي شبيه عراق توسط ايران، اين فرصت را به امريكا مي‌دهد كه رژيم ايران را مانند رژيم صدام به‌عنوان ناقض قوانين بين‌المللي معرفي نمايد و شرايط را براي حركت امريكا جهت خلع سلاح ايران و يا تغيير رژيم در تهران به مانند بغداد آماده كند. اين استراتژي در داخل امريكا محل بحث است، زيرا بعيد است كه روسيه و چين كمونيست كه در تجهيز ايران به موشك‌هاي با برد بالا و پيشرفت برنامه هسته‌اي ايران كمك كرده‌اند، در شوراي امنيت عليه ايران موضع‌گيري كنند. ولي امريكا پيش از آزادسازي عراق نيز به سازمان ملل رجوع كرده بود كه با مخالفت اعضاي دائمي شوراي امنيت روبه‌رو گشت، اما اين اتفاق، آقاي بوش را از عملي‌كردن تصميمي كه واشنگتن گرفته بود، منصرف نكرد.

 

منبع: نيويورك سان،  7 اكتبر 2004 (16 مهر 83)

 

 

 

راهبرد امريكا؛ ضربه پيشگيرانه به ايران؟

   پس از 11 سپتامبر سياست امريكا به حمله به هركس كه منافع امريكا را تهديد مي‌كند، تغيير يافت. براساس اين سياست، افغانستان و عراق اشغال‌شده و حالا همان تهديدها عليه ايران تكرار مي‌شود. زيرا كه:

1ـ طبق گزارش كنگره؛ باتروريست‌هاي 11 سپتامبر از ايران عبور كرده‌اند، هر چند سندي در اين گزارش نيست كه ثابت كند ايران از قصد آنها مطلع بوده است.

2ـ ايران در برابر دموكراسي در حال شكل‌گيري در عراق ـ كه تضمين‌كننده منافع امريكاست ـ مانع‌تراشي مي‌كند.

3ـ ايران برنامه هسته‌اي گسترده‌اي دارد، كه  با برنامه توسعه موشكي خود مي‌خواهد آن را كامل كند و پيشنهادهاي امريكا، اروپا و آژانس بين‌المللي انرژي اتمي را براي كنارگذاشتن داوطلبانه آن قبول نمي‌كند.

4ـ تندروي سياسي در ايران سابقه طولاني دارد.

5ـ ايران از جنبش‌هاي مخالف اسراييل در لبنان و فلسطين حمايت مي‌كند.

  هركس در عراق ـ به وسيله دموكراسي يا غير آن ـ به قدرت برسد، بايد ملاحظات امريكا را در نظر بگيرد. شايد به همين دليل است كه شعلان وزير دفاع عراق، ايران را دشمن شماره يك عراق تلقي مي‌كند. درحالي‌كه درواقع عراق جرأت و قدرت چنين موضع‌گيري‌هايي را در برابر ايران ندارد. پس او بايد از امريكا مجوز گرفته باشد.

 

منبع: الزمان، 11 اكتبر 2004 (20 مهر 83)

نويسنده: دكتر خصر عباس عطوان

 

 

هزينه برنامه هسته‌اي ايران براي مسكو

روسيه موافق گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي از سوي ايران نيست، به‌خصوص اگر صاحب آينده از نظر آنها يك حكومت  غيرقابل پيش‌بيني باشد. ولي در عين حال ناآگاهانه هميشه از سياست‌هاي امريكا پيروي نخواهد كرد، به‌ويژه با اين فرض كه بيشتر اوقات منافع اين دو در تضاد است. يك ايران غرب‌گرا باعث مي‌شود كه تمام جمهوري‌هاي آسياي ميانه به سمت غرب حركت كنند و برخي از ابزارهاي مهم اثرگذاري بر اين جمهوري‌ها را از دست روسيه خارج خواهد ساخت. غرب براي دستيابي به آسياي ميانه وشرق با معضلات جغرافيايي رو به‌روست. درحالي‌كه گرجستان و آذربايجان مايل به پيوستن به ناتو هستند، ولي ايران و چين با غرب همپيمان نيستند و افغانستان نيز ثبات كافي ندارد، درعوض ايران تغيير ماهيت داده، راه خوبي براي دستيابي به بازارها و نفت آسياي ميانه است و ديگر نياز به سرمايه‌گذاري سنگين براي احداث خط لوله‌ها نمي‌باشد. رژيم‌هاي غيرمردمي آسياي ميانه اگر در مذاكراتشان با غرب تضمين‌هايي در مورد حفظ موجوديت خود و امتيازهاي اقتصادي دريافت كنند، نسبت به روسيه احساس بي‌نيازي خواهند كرد.

  اين اتفاقات براي روسيه بسيار ناگوار خواهد بود، پس چه مي‌تواند بكند؟

1ـ روسيه در صورت عدم پذيرش درخواست‌هاي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي ازسوي ايران، توانايي اين را ندارد كه مانع فشارهاي بين‌المللي به ايران شود.

2ـ اگر روسيه چنين تلاشي كند، با توجه به آغاز جنگ جهاني عليه تروريسم و با توجه به اين‌كه امريكا تصميم گرفته در آينده نزديك اوضاع ايران را تغيير دهد، روسيه دچار انزوا مي‌گردد. پس روسيه بايد براي جلوگيري از اخراج از بازي آسياي ميانه، خود را آماده همكاري‌هاي متفاوتي كند.

نقش تركمنستان: غرب به دليل موقعيت جغرافيايي، تركمنستان را كليد ورود به دروازه‌ انرژي آسياي ميانه مي‌داند. درصورتي‌كه تركمنستان موضع سازش‌ناپذير در برابر غرب بگيرد، نقشه‌‌ها كاملاً به هم مي‌ريزد. آيا نيازف اين كار را مي‌كند؟ مسلم است كه خير! زيرا:

1ـ تمام سياست خارجي او برپايه حفظ حكومتش پي‌ريزي شده است، پس در صورت دريافت تضمين از امريكا كل منابع طبيعي تركمنستان، به‌سوي امريكا تغيير جهت خواهد داد و روسيه را حيران خواهد گذاشت.

2ـ وضعيت سياسي داخلي كه اكنون نيازف تجربه مي‌كند راه هر انتخابي را از او مي‌گيرد، زيرا سياست داخلي‌اش بسيار آسيب‌پذير است. مثلاً مسئولان حكومت تركمنستان دائم تغيير مي‌كنند و حكومت برپايه وحشت استوار است. همچنين نيازف سرنوشت ميلوشوويچ، صدام و شواردنادزه را در خاطر دارد و ضعف سياست داخلي نيازف مانع از آن خواهد شد كه روسيه براي مدت طولاني به او تكيه كند، زيرا براي غرب لرزاندن حكومت نيازف كار سختي نيست.

 

منبع: نزاويسيما ياگازتا، 11 اكتبر 2004 (20 مهر 1383)

نويسنده: ويكتوريا پانفيلوا

 

 

 

پس از عراق نوبت ايران

  منطق ايران كاملاً مشخص است؛ اكنون حداقل هشت كشور داراي قدرت هسته‌اي در جهان وجود دارد از جمله امريكا، اسراييل، هند، پاكستان، روسيه و چين. كشورهاي هسته‌اي فكر مي‌كنند هيچ دليلي وجود ندارد كه ايران شايسته داشتن سلاح هسته‌اي باشد و تا وقتي ايران سلاح هسته‌اي ندارد، قدرتش در منطقه محدود خواهد بود.

  ايران براي جلوگيري از حمله امريكا و اسراييل مي‌خواهد به سلاح هسته‌اي دست يابد، و امريكا و اسراييل هم به اين دليل كه ايران مي‌خواهد به سلاح هسته‌اي دست يابد، قصد حمله به ايران را دارند. نتايج دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي چه خواهد بود؟ آيا احتمال دارد پس از آن به حمله عليه اسراييل، عراق و...  دست بزند؟ اين كارها بعيد است ولي بدون شك قدرت ايران در منطقه افزايش مي‌يابد. آيا اين مي‌تواند بهانه خوبي براي شروع جنگ عليه ايران باشد؟ امريكا و اسراييل از چه چيزي نگران هستند؟ اسراييل مخالف هرگونه تقويت نظامي كشورهاي عربي و اسلامي است. هسته‌اي شدن ايران موجب مي‌شود كه اسراييل توان اتخاذ تصميم‌هاي نظامي شديد عليه همسايگان خود را از دست بدهد.

  ديدگاه امريكا متفاوت است؛ امريكا احتمالاً فكر مي‌كند كه ديدگاه اسراييل اغراق‌آميز است. نگراني اصلي امريكا اين است كه اگر به ايران اجازه عضويت در كلوپ هسته‌اي داده شود، كشورهايي مثل آرژانتين، برزيل، كره‌جنوبي، تايوان، آفريقاي جنوبي، اوكراين و... نيز ترغيب به مسلح‌شدن هسته‌اي مي‌شوند، حتي عراق نيز هوس داشتن آن را مي‌كند.

  امريكا بزرگ‌ترين نيروي نظامي جهان را در اختيار دارد، اما گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي مانع استفاده امريكا از قدرت نظامي‌اش خواهد بود. درضمن امريكا نمي‌تواند نيروي انساني عظيمي را براي اين حجم امكانات نظامي‌اش در اختيار داشته باشد. اگر 25 كشور جهان هريك حداقل به 2 بمب هسته‌اي مجهز شوند، حركات نظامي امريكا در جهان فلج مي‌شود.

  در امريكا نيمي از دولت مخالف اقدام نظامي عليه ايران هستند و بودجه اين كار وجود ندارد. ارتش آماده نيست و اشغال ايران نيز كار مشكلي است. بنا به دلايل ذكرشده موضع امريكا نيز مثل اروپايي‌ها درقبال ايران محكم و ثابت نيست.

  ايران تا دو سال ديگر هسته‌اي مي‌شود و اين موضوع براي كل دنيا عادي خواهد شد، همان‌طور كه در مورد هند و پاكستان نيز شد. ولي معلوم نيست متعصبان نظامي و غيرنظامي در دولت امريكا اين موضوع را بپذيرند و همين‌طور معلوم نيست بتوان دولت اسراييل را كنترل كرد.

 

منبع: السفير، 13 اكتبر 2004 (22 مهر 1383)

نويسنده: امانوئل والرشتاين

 

 

ايران و اتهامات هسته‌اي

  هرگاه موضع‌گيري‌هاي امريكا نسبت به ايران تندتر مي‌شود، احساس نياز به سلاح هسته‌اي براي حفظ نظام در ايران بيشتر مي‌شود.

  اما هرچه كه دروغ‌گويي امريكا در مورد خطر سلاح‌هاي هسته‌اي عراق روز به روز بيشتر نمايان مي‌شود، كار امريكا نيز براي به‌وجودآوردن اتحادي جهاني دربرابر مسئله هسته‌اي ايران مشكل‌تر مي‌شود. كار امريكا از اين جنبه نيز سخت مي‌گردد كه هنوز مدارك كافي عليه ايران براي اقناع جامعه جهاني به‌دست نيامده است و ايران به اين موضوع آگاهي كامل دارد. همچنين تجربه كشورهاي اسراييل، هند و پاكستان نيز نشان‌دهنده اين است كه امريكا پس از دستيابي اين كشورها به سلاح‌هسته‌اي با آن كنار مي‌آيد. تجربه كره‌شمالي نيز نشان مي‌دهد كه چگونه مي‌توان از پيمان منع سلاح‌هاي كشتارجمعي خارج شد، سلاح‌ هسته‌اي توليد كرد يا ادعاي توليدش را داشت و هيچ‌كس حتي امريكا نتواند مانعتان شود. حمله پيشگيرانه اسراييل به ايران مانند تجربه قبلي‌اش در عراق نخواهد بود، زيرا ايران موشك‌هايي دارد كه مي‌تواند اسراييل را هدف قرار دهد و يا گروه‌‌هاي مسلح را در فلسطين و لبنان به جان اسراييل بيندازد و حتي اوضاع عراق را براي امريكايي‌‌ها آشفته‌تر كند.

 پس چگونه مي‌توان ايران را متقاعد كرد كه از سلاح هسته‌اي دست بردارد؟ در آغاز بايد حس خطري را كه ايرانيان دارند برطرف كرد و بعد يك راه‌حل خوب از نظر اقتصادي و تكنولوژيكي به ايران پيشنهاد شود. لذا با ازبين رفتن تهديد نظامي، تندروها در ايران نمي‌توانند به استدلال‌هايشان براي دستيابي به سلاح هسته‌اي ادامه دهند.

  در اين صورت عملگرايان در جمهوري اسلامي ـ كه مي‌دانند اقتصاد ايران فقط در تبادل با امريكا و اروپا امكان رشد دارد ـ موضع قوي‌تر پيدا مي‌كنند. رشد اقتصادي و رفاه حمايت عده بيشتري از مردم را از نظام جلب مي‌كند، تا پافشاري بر حاكميت هسته‌اي كه انزواي سياسي و اقتصادي نظام را همراه خواهد داشت.

 

منبع: نوي سورشرسايتونگ، 16 اكتبر 2004 (25 مهر 1383)

 

 

 

آيا ايران هدف بعدي است؟

  شايد فكر كنيد كه پس از حمله بدون اسناد واقعي بسياري از رسانه‌هاي امريكا به رژيم بعث براي توجيه حمله نظامي به عراق و رسوايي پس از آن، ديگر آنها وارد بازي ديگري در مورد ايران نمي‌شوند، ولي اين كاملاً اشتباه است. رسانه‌هاي امريكا و هر دو حزب مسلط يعني دموكرات‌‌هاي نئوليبرال و جمهوري‌خواهان نو محافظه‌‌كار هميشه آمادگي حركت جهت منافع امپرياليستي و روند جهاني‌سازي را به اتفاق هم دارا هستند.

  در فاصله زماني شش‌ماهه از 27 فوريه تا 27 اوت 2004 نيويورك تايمز 21 مقاله چاپ كرده كه‌ عنوان‌هايشان مربوط به خطر دستيابي ايران به سلاح‌هاي هسته‌اي بوده است و البته به علاوه ده‌ها خبر و مقاله در مورد مسئله هسته‌اي ايران به چاپ رسانده است.

يكي از اين مقالات تبليغي  باعنوان "ديپلماسي نمي‌تواند پيشرفت سلاح‌هاي هسته‌‌اي را كم نمايد." را بررسي مي‌‌كنيم:

  اين مقاله نوشته ديويد سانجر است كه در تاريخ 8 اوت 2004 به چاپ رسيد. اين مقاله چه مي‌گويد؟ 1ـ خطر بلندپروازي‌هاي هسته‌اي ايران و كره‌شمالي 2ـ تلاش‌هاي ديپلماتيك براي مهار آن 3ـ مشكلات پيش آمده در برابر تلاش‌هاي ديپلماتيك 4ـ نگراني‌هاي امريكا و اسراييل 5ـ افكار و ديدگاه‌هاي مقام‌ها و كارشناسان غربي در اين باره. در اين مقاله از هفت منبع نقل‌قول شده است كه همگي مقام‌هاي فعلي يا گذشته ايالات‌متحده مي‌باشند.

فرض‌هاي بيان شده در مقاله:

الف) امريكا و اسراييل خوب‌‌اند و اگر سلاح‌ هسته‌اي داشته باشند، به‌هيچ‌وجه از آن استفاده نمي‌كنند و برنامه جاري و تصويب شده دولت بوش براي توليد سلاح‌هاي هسته‌اي كوچك‌تر و استفاده از فضا به‌عنوان سكوي شليك سلاح‌هاي هسته‌اي مغفول مي‌ماند!

ب) امريكا حق دارد بگويد چه كشوري مي‌تواند سلاح هسته‌اي داشته باشد و چه كشوري نمي‌تواند.

ج) تخطي ايران از پيمان منع گسترش تسليحات هسته‌اي ارزش خبري دارد، اما عدم تعهد امريكا درقبال همين پيمان و عدم توجه امريكا به حركت به سمت گفت‌وگوهايي كه به تعطيلي توليد سلاح‌هاي هسته‌اي بينجامد و ساخت سلاح‌هاي اتمي قابل استفاده، ارزش خبري ندارد!

د) سانجر مي‌گويد ايران و ساير كشورهاي منطقه براي اسراييل تهديد امنيتي محسوب مي‌شوند، به خاطر همين هم اسراييل بايد سلاح هسته‌اي داشته باشد.

هـ) ايران ازسوي امريكا و اسراييل تهديد تلقي مي‌شود، ولي نمي‌تواند در برابر امريكا و اسراييل احساس تهديدشدن داشته باشد و خود را با هر وسيله‌اي (مشروع يا نامشروع) تجهيز كند.

 

منبع: مجله زد، اكتبر 2004 (مهر 1383)

نويسنده: ادوارد هرمن

 

 

 

دور باطل مسئله هسته‌اي ايران

  با وجود تمام توافقات در گردهمايي سپتامبر آژانس بين‌المللي انرژي اتمي نه‌تنها پرونده ايران بسته نشد، بلكه اتهامات سنگين‌تري به ايران زده شد كه برنامه غني‌سازي اورانيوم ايران نظامي است، ولي توجه نشد كه برپايه اطلاعات انستيتو علوم و امنيت بين‌المللي امريكا در 60 كشور جهان ذخاير پلوتونيوم و اورانيوم بسيار غني شده وجود دارد و برخي از اين كشورها جنگ‌افزار هسته‌اي نيز دارند.

  من معتقدم تحريم، كار را به بن‌بست خواهد كشاند. لازم است دوطرف در مسير اجراي توافقات حركت كنند و درها را به‌سوي يكديگر بازنگه‌دارند.

 

منبع: الشرق الاوسط، 24 اكتبر 2004 (3 آبان 1383)

نويسنده: يوگني پريماكوف (نخست‌وزير اسبق روسيه)

 

 

انقلاب اتم در ايران

   كارشناسان ايراني معتقدند امريكا تلاش خود را براي دراختيار گرفتن بازار هسته‌اي ايران و خارج‌كردن روسيه از آن آغاز كرده است.

  آژانس فدرال انرژي اتمي روسيه توضيحي براي نشريه ما (نزاويسيما ياگازتا) فرستاده است كه در آن شرح داده كه منافع روسيه در ايران در طرح‌‌هاي انرژي هسته‌اي و ساخت نيروگاه بوشهر خلاصه مي‌شود. كارشناسان ما در آغاز با مشكلات فراواني روبه‌رو شدند، زيرا پروژه نيمه‌تمام مانده با تكنولوژي غيرروس آغاز شده بود و اين دليل طولاني‌شدن ساخت اين نيروگاه است. هزينه بلوك اول يك ميليارد دلار است و تا آغاز سال 2006 تكميل مي‌شود و در صورت توافق، فازهاي بعدي ادامه مي‌يابد. در ايران حدود هزار كارشناس روس مشغول به كارند. هنوز توافق بازگشت سوخت امضا نشده است. اين منبع مي‌گويد كه در آغاز، ايرانيان فكر مي‌كردند كه هزينه بازگشت سوخت برعهده ماست، اما مسئولان ما موفق شدند در جريان مذاكرات، ايران را به پرداخت اين هزينه‌ها راضي كنند و قرارداد مكتوب در مورد سوخت هسته‌اي مستعمل در سفر روميانف رئيس آژانس فدرالي انرژي اتمي روسيه در اواخر نوامبر 2004 امضا شود.

 

منبع: نزاويسيما ياگازتا، 21 اكتبر 2004 (30 مهر 1383)

نويسنده: ژوليا پروفسكايا

 

 

ايران با استعدادهايش توقف‌ناپذير است

  با توجه به افزايش عجيب قيمت نفت، ايران مشكلي از نظر مالي براي ساخت بمب نخواهد داشت. نيويورك تايمز نوشت: امريكا در اجلاس گروه 8 قول داده كه امتيازاتي به ايران درقبال كنارگذاشتن برنامه هسته‌اي‌اش بدهد.

 اين امتيازات چه خواهد بود؟ ايران حدود 900 ميليون دلار بابت هر دلار گران شدن قيمت نفت سود اضافي به‌دست مي‌آورد. اگر نفت از 50 دلار گران‌تر شود، ايران غرق پول مي‌شود و هر بمبي كه بخواهد مي‌تواند بسازد.

  تنها امتيازي كه مي‌تواند واقعاً به ايران داده شود لغو تهديد به تحريم اقتصادي است. چه كشوري مي‌تواند در اجراي اين تحريم ياري كند؟ فرانسه؟ آلمان؟ چه كشوري قدرت و اراده اجراي آن ر دارد؟

  همه‌چيز به سود ايران است؛ ايران از ده سال پيش قدرتمندتر شده است؛ ايران از جنگ با عراق بازنده بيرون نيامده است؛ (گويا كيسينجر در آن زمان گفته بود افسوس كه هر دوطرف جنگ نمي‌توانند مغلوب باشند)؛ از نظر نظامي و اقتصادي ايران قدرت برتر خاورميانه است و به‌عنوان رهبر تشيع بايد از جنگ امريكا با عراق خوشحال باشد، زيرا رقيب اهل سنت‌اش از بين رفته است. مردم ايران هم شايد منتقد نظامشان باشند، ولي كاري نمي‌توانند انجام دهند. آن‌طور كه به نظر مي‌آيد آژانس بين‌المللي انرژي اتمي هم نمي‌تواند جلوي هسته‌اي‌شدن ايران را بگيرد. ايران در اراك يك رآكتور آب سنگين احداث كرده كه مي‌تواند پلوتونيوم توليد كند و با وجود پلوتونيوم ديگر نيازي به غني‌سازي اورانيوم براي ساخت بمب نيست. گويا ايران توقف‌ناپذير است، افراد با استعدادي در داخل كشور و دانشمندان قابل خريد در خارج وجود دارند كه همگي قابل استخدام‌اند.

 

منبع: واشنگتن تايمز، 19 اكتبر 2004 (28 مهر 1383)

نويسنده: آرنولد بيچمن

 

بن‌لادن رها و ايران هسته‌اي

  امريكايي‌ها هنوز نتوانسته‌اند بن‌لادن را دستگير كنند، آيا واقعاً نيروهاي امريكايي از انجام اين كار عاجزند؟ چرا علي عبدالله صالح رئيس‌جمهور يمن توانست يك رهبر مذهبي تندرو به‌نام بدرالدين الحوثي را كه با نظام يمن نيز مخالفت مي‌كرد، بكشد. ولي امريكا نمي‌تواند رهبران القاعده را بكشد؟ جواب اين است كه رئيس‌جمهور يمن حضور فيزيكي الحوثي را براي خود خطرناك مي‌ديد، درحالي‌كه بوش و مشرف ترجيح مي‌دهند بن‌لادن، الزرقاوي و الظواهري در ذهن مردم حضور داشته باشند. در مورد ايران امريكا چنان هشدار مي‌دهد كه گويي ايران در كوتا‌ه‌ترين زمان ممكن به سلاح هسته‌اي دست مي‌يابد. در برابر، ايران به سران القاعده پيشنهاد پناهندگي مي‌دهد و آنها را به ايران مي‌كشاند. با اين كار دو هدف را نشانه مي‌رود: 1ـ خود را چهره‌اي ضداستكبار بوش معرفي مي‌نمايد. 2ـ با امريكا وارد معامله مي‌شود كه در برابر تحويل اينان از حمله به تأسيسات هسته‌اي ايران جلوگيري شود.

  پس از آن ايران انعطاف در مذاكرات را بيشتر كرد و در همين زمان نطق‌هاي آتشين عليه زياده‌خواهان مي‌كند.  پس به اين نتيجه مي‌رسيم كه استراتژي امريكا در 25 سال آينده الزاماتي دارد، نظير زنده‌ماندن بن‌لادن و بلندپروازي‌ هسته‌اي ايران. در پس بلندپروازي‌هاي ايران، امريكا فشار زيادي را به نظام حكومتي ايران وارد مي‌كند، تا از طريق افزايش آشفتگي سياسي، نظامي فعلي ساقط شود و حكومتي طرفدار امريكا سر كار آيد.

 

منبع: الشرق‌الاوسط، 18 اكتبر 2004 (27 مهر 1383)

نويسنده: فواد مطر