جمهوري بودن قابل تغيير نيست!

 

آيت الله صانعي در جلسه درس خارج فقه در تاريخ 11/3/1377

رابطه دين, آزادي و قانون

 را مورد بحث و گفت و گو قرار دادند.

 نظر به اهميت مطالب مطروحه, خلاصه اي از برخي محورهاي سخنراني ايشان ارايه مي‌گردد. كلماتي كه بين علامت [] درج شده است, در متن اصلي سخنراني وجود ندارد و صرفا" به منظور بيان رساتر جملات به متن اضافه شده است.

 

جوان با من پير فرق دارد

جوان با من پير فرق دارد. او لباس زيبا مي خواهد, مي خواهد خودش را جلوه بدهد, قشنگ باشد. [آيا] چون من سرم را مي تراشم, او هم بايد سرش را بتراشد؟! علي(ع) با قنبر به بازار رفتند, لباس خريدند. حضرت فرمود: «قنبر اين كه بهتر است تو بردار, تو جواني.» ما نبايد توقع داشته باشيم همه مثل ما باشند. كسي كه هميشه د ر مسجد است, نبايد توقع داشته باشد همه هم مثل او باشند. امام صادق(ع) قصه اي دارد با يكي از اصحابش. روزي ديدند گرفته است. پرسيدند چرا گرفته اي؟ عرض كرد با عده اي بوديم, آن طور كه بايد شما را  نمي شناختند و اظهار ارادت نمي كردند, ما هم ناراحت شديم و با آنها قطع رابطه كرديم. حضرت فرمود: اگرا ين طور است, پس ما هم بايد با شما قطع رابطه كنيم, چون ما هم چيزهايي مي دانيم كه شما  نمي دانيد. خدا هم بايد از ما ببرد, چون آنچه او مي داند, ما نمي دانيم.

 

امامت ما رفق و مداراست

جمله اي در "خصال" آمده است كه حضرت [امام صادق(ع)] فرمود: ما عملت ان اماره بني اميه كانت بالسيف والعسف والجور و ان امامتنا بالرفق و التالف والوقار والتقيه و حسن الخلطه و الورع و الاجتهاد فرغبواالناس في دينكم و في ما انتم "خصال ـ ج 2 ـ ص 354"  تو نمي فهمي كه امارت بني اميه با زور و شمشير و قلدري بود, ... ولي امامت ما رفق و مداراست. دوستي و همبستگي و بزرگواري است, نه سبك شدن و سبك حركت كردن. امامت ما امامت تقيه و حفظ مسايل است, تا يك زماني به نتيجه برسد. امامت ما نيكو با مردم برخوردكردن است. امامت ما تلاش است. مردم را در دين خودتان [اين طور] ترغيب كنيد.

 

اسلام دين آزادي و قانون است

اسلام دين آزادي و قانون است. اسلام دين حريت و شرع است. شما درباره اينها فكر كنيد. خود من هم مي نويسم, اينها بايد در تاريخ حوزه علميه بماند «لااكراه في الدين, قدتبين الرشد من الغي.» «كار دين به اجبار نيست, راه هدايت و ضلالت بر همه روشن گرديد.» در دين استبداد نيست, زور نيست, حق و باطل روشن است. كسي كه حرف او و مبناي او روشن است, زور نمي‌خواهد. اي پيامبر! تا عقيده هست, اكراهي نيست به نظر بنده, كل فقه آزادي است. سراسر فقه شيعه از اول كتاب الطهاره گرفته تا آخر كتاب ديات آزادي است. حتي در اكراه زوجي كه نفقه نمي دهد, يا كسي كه بدهي خود را نمي دهد, مجبورش مي‌كنند كه بدهد. اين هم دليل آزادي است. آقا خودت قرض گرفتي كه با اختيار خودت پس بدهي. اگر مجبورت مي كنيم, براساس قول خودت است. زن گرفتي كه نفقه اش را بدهي. التزام به شيي التزام به لوازم آن است. قانون ناشي از آزادي است. شرع ناشي از آزادي است. در تمام  دنيا, قانون فرزند آزادي است. از روز اولي كه تمدن بشر شروع شده و بنا شد بشر جامعه مدني تشكيل بدهد, عقلاي قوم نشسته اند دور هم و گفته اند زندگي و جامعه و تمدن بشري قانون مي خواهد, هرج و مرج نمي شود. كسي حق ندارد به كسي ظلم كند و حق كسي را بگيرد.

 

حقوق مردم در قانون اساسي را از آنها نگيريم

بنده نتيجه مطالعات خودم را در اين زمينه براي شما بيان مي كنم. تمام آنچه در قانون اساسي آمده است شرع است, اما تمام شرع, قانون اساسي نيست. اين واضح است. نسبت عموم و خصوص مطلق است تا قانون اساسي به هم نخورد و ملت و خبرگان آنها تصميم به برهم زدن آن ندارند, محترم است و مورد توجه اين جور نيست كه فكر كنيم آنچه كه من به عنوان نظر فقهي مي‌گويم, شما حق نداريد خلاف آن را بگوييد. نه! مقدس اردبيلي راجع به غنا مي گويد, يك روايت صحيحه نداريم. ديگران گفته‌اند روايات متواتره داريم. قانون اساسي تا هست, محترم است نمي شود گفت قانون اساسي را جوري بگذاريم كه مردم, «نه»! مردم نه! يعني استبداد,  يعني هدم. اسلام  جمهوري بودن قابل تغييرنيست و ملت ما به نظامشان علاقه دارند, اما به شرط اينكه ما هم ارزش براي آنها قايل شويم و حقوقي كه در قانون اساسي به آنها داده ايم, از آنها نگيريم. نمي گويم گرفته ايم, مي‌گويم نگيريم.