|
|||||
|
|||||
مطلب وارده 26 اردیبهشت ماه 1385 - 2006 May 16
سياه مشق نومحافظه كاران در عراق
جاكوب ويزبرگ By Wiesberg Jacob به نقل از : شرق http://www.sharghnewspaper.ir/850226/html/world.htm ![]() ترجمه: چشم انداز ايران
همچنان كه اوضاع در عراق وخيم تر مى شود،
پرداختن به مسئله چگونگى خروج از اين بن بست ضرورى تر مى نمايد. پرسش
اين است كه آيا آمريكا قادر است از جنگ مخرب داخلى جلوگيرى كند؟در
كتابى كه به تازگى در اين باره منتشر شده به بهترين نحو علل بروز فاجعه
عراق بررسى مى شود. اين كتاب كه با نام «آمريكا در مسيرهاى متقاطع»
توسط فرانسيس فوكوياما به رشته تحرير درآمده بدون ذكر منابع، با ارائه
شمارى از گزارش هاى فورى و محاسبات داخلى تصميم گيرندگان دولت بوش بر
اين امر تاكيد مى كند كه آمريكا بدون داشتن آمادگى براى يك اشغال، در
به راه اندازى جنگ در عراق مرتكب اشتباه شد و علت آن چيزى نبود جز وجود
تفكرات سياست خارجى گروه كوچكى در حكومت موسوم به نومحافظه كاران.«نومحافظه كار»
به اصطلاحى دهن پركن تبديل شده است كه براى پايان دادن به بحث هاى
داخلى به كار مى رود. برخى از اروپاييان اين واژه را به عنوان معادلى
براى حاميان جنگ عراق يا به طور كلى تر آغازكنندگان جنگ به كار مى برند.
اما در آمريكا اين اصطلاح (Neo Con) به يهودى بودن پيروان آن تاكيد
دارد و نشان دهنده آن است كه اين افراد به منافع اسرائيل بيش از آمريكا
اهميت مى دهند.فوكوياما كه تا همين اواخر خود را يك نومحافظه كار مى دانست،
به تعريفى كه بنيانگذاران اين جريان ارائه مى دهند اعتقادى ندارد.در
حال حاضر متنفذترين نومحافظه كاران در امور سياست خارجى، ويلسونى هاى
تندرو هستند. آنها افكار واقع گرايانه اى را كه عمدتاً از سوى هنرى
كيسينجر تعيين مى شوند رد مى كنند و معتقدند كه آمريكا بايد رهبرى
اخلاقى خود را در تمام نقاط جهان حاكم سازد و براى اشاعه آزادى و
دموكراسى در صورت لزوم به زور متوسل شود. آنها خواستار اتحادند اما
توجه چندانى به موسسات بين المللى و قوانين آن نمى كنند. با اين اوصاف
فوكوياما، رونالد ريگان و جورج بوش را در دوره دوم رياست جمهورى اش به
عنوان نومحافظه كار معرفى مى كند. بوش در دوره دوم رياست جمهورى اش تا
حد امكان همانند يك متفكر يهودى رفتار مى كند در عين حال كه همچنان
نسبت به ماموريت خود درخصوص گسترش دموكراسى پايبند است.فوكوياما
تغييرات يك جانبه و نظامى بوش را كه موجب پديد آمدن مفاهيمى همچون «جنگ
پيشگيرانه»، «رهبرى و سلطه خيرخواهانه» و «تغيير رژيم» شده است سرزنش
مى كند و معترض است كه چرا نومحافظه كاران تحت اين عنوان كه طرح هاى
جاه طلبانه شان به منظور ساخت مجدد جوامع، محكوم به زوال و عواقب
غيرمنتظره است، ديدگاه هاى سياسى بنيادى خود را رها كرده اند. وى مى نويسد:
«مخالفت با مهندسى اجتماعى ايده آل پايدارترين ويژگى است كه در اين
جنبش وجود دارد.»نومحافظه كاران در حال حاضر درگير تلاش براى بازسازى
شبه كشورى ويرانه و كاملاً بيگانه شده اند كه به سختى مى توانند فرهنگ
آن را درك كنند. به راستى چگونه اين افراد توانستند اين كشور را از
مسير واقعى خود تا به اين حد منحرف كنند؟اگرچه فوكوياما اشاره اى نمى كند
اما شكست نومحافظه كاران در جنگ عراق بسيار شبيه شكست طراحان جنگ
ويتنام است كه توسط «ديويد هالبرستام» در كتاب «بهترين و شفاف ترين»
ثبت شده است. نخستين قانون اسف بارى كه نومحافظه كاران در اوايل دهه ۶۰
وضع كردند، توسعه نامناسب وضعيت رفاه در آمريكا بود كه از سوى «ليندن
جانسون» به كار گرفته شد. از پيشگامان اين حركت مى توان از «اروينگ
كريستول»، «ناتان گليزر» و «دانيال پاتريك نيهان» نام برد كه با به كارگيرى
مشى كمونيست هاى تماميت خواه به انتقاد از ليبراليسم موجود در جامعه
پرداخته و هدفشان چيزى نبوده جز پشت پا زدن به انسانيت و ناديده
انگاشتن فقر.در قانون دوم كه در اواخر دهه ۱۹۷۰ ميلادى مطرح شد، تعدادى
از شخصيت هاى نومحافظه كار در دوران كاهش تنش ها، همين محاسبات را در
مورد سياست خارجى آمريكا به كار بردند. شواهدى دال بر خصومت آنها با
سازمان ملل، نبردشان با رئاليسم كيسينجر كه به نظرشان جانشين كمونيسم
است و بر فشار آنها بر شوروى سابق به شكل تهاجمى تر به هر دو صورت
نظامى و اخلاقى وجود دارد. به رغم اينكه فوكوياما نسبت به دوران طلايى
نگاهى دلسوزانه دارد، اما ديدگاه جمعى ناصحيح نومحافظه كاران را مورد
توجه قرار نمى دهد. به عنوان مثال عقيده اصلى تفكرات نومحافظه كاران در
دهه ۸۰ كه از مقاله مشهور «جين پاتريك» تحت عنوان «ديكتاتورى و
استانداردهاى دوگانه» اتخاذ شده بود، بر اين پايه استوار بود كه جوامع
كمونيست قادر به تغيير از درون خود نيستند.«پل ولفوويتز»، «ريچارد پرل»
و «ويليام كريستول» تصور مى كردند كه شخصيت سست و ناسيوناليستى خود
احمد چلبى مى تواند شريرترين ديكتاتور جهان را به كمك گروه كوچكى از
پيروانش سرنگون سازد. پس از اينكه اين اميد ثمربخش به نظر رسيد، آنها
به نحوى معاون رئيس جمهور و وزير دفاع و نيز خود رئيس جمهور را متقاعد
كردند كه در صورتى كه ارتش آمريكا كار ناتمام بوش پدر را به اتمام
رساند، مردم عراق اشغالگران كشور خود را در آغوش خواهند فشرد.فوكوياما
از جوش و خروشى كه در يك و نيم دهه گذشته به موجب صدور موفقيت آميز
دموكراسى بر پا شده با نفرت سخن مى گويد. وى مى نويسد: «نومحافظه كاران
دائمى كه از جنگ حمايت مى كردند، خارج از اين بحث قرار دارند و شخصى
نياز است تا در مورد ابزارهاى ملموس مورد نياز جهت گسترش نهادهاى
دموكراتيك يا توسعه اقتصادى آمريكا بحث كند و آنها را بيابد.»
|
|||||
|